×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

talangor ...

× زني مي رفت ، مردي او را ديد و دنبال او روان شد . زن پرسيد که چرا پس من مي آيي ؟ مرد گفت : برتو عاشق شده ام . زن گفت : برمن چه عاشق شده اي ، خواهر من از من خوبتر است و از پس من مي آيد ، برو و بر او عاشق شو . مرد از آنجا برگشت و زني بدصورت ديد ، بسيار ناخوش گرديد و باز نزد زن رفت و گفت : چرا دروغ گفتي ؟ زن گفت : تو راست نگفتي . اگر عاشق من بودي ، پيش ديگري چرا مي رفتي ؟ مرد شرمنده شد و رفت.
×

آدرس وبلاگ من

talangor.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hoom hoom

Arezo ...


                       
         

دختر نگاهي به پسر کرد و گفت حالا که کنار ساحل هستيم بيا يه آرزوي قشنگ بکنيم
پسر با بي ميلي قبول کرد دختر چشماشو بست و گفت کاشکي تا آخر دنيا عاشق هم بمونيم ...
 بعد به پسر گفت حالا تو آرزوتو بگو پسر چشماشو بست و خيلي بي تفاوت گفت کاشکي همين الان دنيا تموم بشه ... وقتي چشماشو باز کرد دختر رو نديد فقط چند تا حباب رو آب ديد
پنجشنبه 9 اردیبهشت 1389 - 4:58:29 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

9776 بازدید

1 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

13 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements